نامه برای جیگر مامانی
سلام به کودک ناز نازی من کوچولوی مامان الان که در تاریخ 92/10/7 به سر میبریم درست 6 سال و 5 ماه و اندی است که من و بابایی با هم عروسی کردیم من از همون روزای اول دغدغه داشتن تو رو تو دلم داشتم اون موقع ها به خاطر سن و سال کمی که با باباییت داشتیم دلم نمیخواست نی نی دار شم و همیشه به خاطر مشکلی که بابات داشت از بچه دار شدن میتر سیدم . تا اینکه متوجه میشم کم کم دارم به نی نی دار شدن علاقه مند میشم اخه باباییت خیلییییییییی مهربونه و ما با هم دو تا دوست صمیمی هستیم و هرگز جای خلا تو زندگیمون احساس نمیکنیم. شروع میکنم به خریدن یه عالمه اسباب بازی و عروسک برات اخه دلم میخواد برات سنگ تموم بذارم و تو پر غو بزرگت کنم . تازگیا ...