بدون عنوان
تا اينكه يه روز با همسري پاشديم رفتيم اونجا گفت قيمت اخر هفده ميليون بدون شناسنامه مامانم گفت ده ميليون من ميدم خودمونم هفت تومن داشتيم قرار شد خبرمون كنه كه زنگ زد و گفت يه هفته ديگه تو اين يه هفته دل تو دلم نبود يه دختر ميخواست بده خلاصه سرتون رو درد نيارم يك هفته شد يك ماه يك ماه شد دو ماه و من و همسري هم ازش نا اميد شديم و رفتيم سراغ يه دلال بچه ايندفعه فرق داشت اين خانوم دلال خريد و فروش تخمك و اسپرم و جنين و بچه بود من با هاش حرف زدم قيمت رو بيست ميليون تموم كرديم با شناسنامه گفت يه مورد دارم دختره دو ماه ديگه زايمان ميكنه گفت دو ميليون برام بيار شناسنامه و دفتر چه بيمه ات رو هم بيار دستم تا ببرم زنه رو با مدارك تو دكتر و سونو و از مايش خلاصه من تنها پاشدم رفتم يه روز كزايي تو يه مطب پر از دختراي بيست ساله و هفده ساله بودن كه اومده بودن تخمك بفرىشن حالم خيلي بز بود دستام يخ زده بود تنها بودم اشك ميريختم و از خدا ميخراستم كمك كنه بهم تا اينكه با اون زنيكه دلال روبه رو شدم كلي باهام حرف زد و كلي عكس بچه بهم نشون داد و گفت اينا رو همه رو من واسطه شدبعد از توضيحان كامل اينكه بچه تا دو ماه ديگه تو بغلته و هزا ر تا حرف مفت ديگه دو ميليون تومن از من بيعانه گرفت و رفت كه خبرم كنه تا با هم خانومه رو ببريم سونو😭😭😭😭😭😭