پیوند عاشقانهپیوند عاشقانه، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

چشم انتظار

بدون عنوان

سلام دیروز رفتم از صبح دکتر متخصص پیدا کنم تا بهم یه نامه بده که ما بچه دار نمیشیم ولی از اونجا که ما ای وی اف و ای یو ای نکردیم هنوز هیچکدوم نامه نمیدادن . من سراسیمه تو خیابون راه میرفتم و فقط چشمم به تابلوهای تو خیابون بود تا ببینیمرو کدوم اسم متخصص زنان رو نوشته و خلاصه یکی پیدا کردم و رفتم تو خانوم دکتر بعد از 1 ساعت اومد و منشی ازش سوال کرد دکتر هم گفت هزینش با ویزیت فرق داره و شما برای گرفتن نامه 50 هزار تومن باید پرداخت کنید بگذریم که صبح هم رفتم پیش همون مامایی که پیشش میرفتم و از اونم یه نامه گرفتم تا به متخصص نشون بدم . و انم ازم 12 تومن گرفت و رفتم ازمایشگاه تا تمام ازای منفی رو پرینت بگیره اونجا هم کلی پول دادم  ...
19 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام این روزا تند تند باید بیام گزارش بدم اخه هر روز کلی خبر جدید دارم فکر کنم داره به اومدن نی نی نزدیک میشه اما فکر کنم همربان مامان تبدیل به پسر شده و ما نمیتونیم دختر داشته باشیم البته من از این موضوع خوشحالم و شوشو هم گفته هر چی خدا بخواد   اخه دیروز با مامانم رفتیم بهزیستی و دوباره همون کارای قبل رو ادامه دادیم و مدارک رو داریم اماده میکنیکم  خانومه گفت که اصلا دختر نداریم و همه پسرن و تازه گفت بچه زیر 6 ماه بهتون میدیم  وبچه یکی دو روزه نداریم اخه قرار بود ما به همه بگیم نی نی خودمونه اما انگار باید یه چن بگیریم و نی نیمون رو به همه معرفی کنیم و بگیم که ما از شیرخوارگاه اوردیمش اخه خانومه گفت که تو شناسنامشم نوشته...
18 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام میدوم خیلی دیر به دیر میام اما این روزا اینقدر سرم لوغه که خدا بدونه امال عید هم تموم شد و من تو روزای عید همش ثانی شماری میکردم که عید تموم شه و برم دنبال نی نی . روز 12 فروردین خانواده شوشو رو دعوت کردم و بهشون همه چیز رو گفتم و گفتم ما میخایم بریم از بیمارستانا پرس و جو کنیم یکی که دختشو نمیخواد ازشون بگیریم اونا خیلی خوب با این مساله برخورد کردن و گفتن ما مخالف قضیه نیستیم اما راهی که انتخاب کردید خیلی غیر منطقیه و بازم هر جور خودتون میدونید خلاصه من و مامانم پاشیدیم روز 16 فروردین و رفتیم یه سری تو بیمارستانای درب و داغون جنوب شهر زدیم اول رفتیم بیمارستان اکبر ابادی تو مولو اخه شنیده بود اونجا خیلی  از نوزادا رو ول م...
17 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام با عرض معزرت که خیلی وقته نیومد اول از همه  میخوام سال نو رو تبریک بگم امسال سال اسبه و من مطمینم که مهربان مامان تو سال 93 میاد به همین زودیا . یه کم از شرح حال خودم بگم این روزها خیلی وقته که پری عقب افتاده و من بی بی گذاشتم و منفی بوده باید 18 اسفند  میومد و امروز اول فروردینه و هنوز نیومده و بی بی هم منفی بوده . فردا قراره پرژسترون بزنم . روزهای اخر سال 92 رو یعنی 26 اسفند با شوشو و خواهرش شوهر خواهرش و بچون رفتیم کیش خیلی باحال بود و این برای دومین بار بود که با شوشو میرفتم کیش چهارشنبه سوری اونجا بودیم و رفتیم پارک دلفینا و هتلم رفتیم داریوش خیلی هتل خوبی بود و کلی حال کردیم یه جنگ شبانه هم رفتیم که کلی بزن و برقص ...
1 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام ببخشید خیلی وقته نیومدم . اخه اینروزا حسابی سرم شلوغه دارم خونه تکونی میکنم اتاق نی نی رو هم که کلی خرت و پرت و وسایل اضافه توش بود رو مرتب کردم و خلوت تا اماده بشه برای ورودش به خونه.{انشالله} امسال خیلی شاد و ذوق عید رو مثل سالای قبل ندارم و از اینکه امثال هم مثل سالهای پیش دونفره سر سفره هفت سینیم ناراحتم و احساس پوچی میکنم خدایا امسال هفتمین ساله که با شوشو  سر سفره هفت سین میشینیم تو رو به جون هر کی که  دوست داری سال دیگه سر سفره هفت سین سه نفر باشیم این روزا با اینکه اون دکتره گفت مراقب باش احتمال باراری هست و چیزای سنگین بلند نکن اما من اصلا مراقب خودم نیستم و همش دارم چیزای سنگین رو جا به جا میکنم  انگا...
14 اسفند 1392

بدون عنوان

این روزا دارم برای خودم یه عالمه لباس میدوزم میخوام عید رنگا و ورانگ لباسای خوشگل بپوشم  ولی همش تو فکر توام این شبا همش دارم خوابتو میبینم ما برات اسم انتخاب کردیم با بابا جونیت اسمتو گذاشتیم مهربان همش تو فکرتم بعد از عید اقدام میکنیم برای اومدنت میرم پیش یکی از دوستای عمت که تو بیمارستان کار میکنه و بهش میسپارم هر کی اومد و دخترشو نخواست با ما تماس بگیر و تا بیایم ببینیمش و اگه صحیح و سالم بود بیاریمشو خونمون رو چراغ روشن کنیم البته نمیخوام بهت بگم که قضیه اینه و مطمینا وقتی بیای تمام این نوشته هایی رو که مربوط به این موضوع میشه رو پاک میکنم و میخوایم به همه بگیم که حامل گرفته بودیم میخوام برات یه عالمه لباسای چین چینی بد...
5 اسفند 1392

بدون عنوان

    این روزهای تکراری خسته ام میکند وقتی     حس میکنم ازتو دورم     راستی خدای من     ارزوهایم را چون قاصدکی  سبکبار بسویت       به پرواز درمی اورم                 باشدکه اجابت کنی مهربانم.......     منتظرم ...
4 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به چشم انتظار می باشد